"جابجا"
"نابجا"
"بیجا"
این روزا هیچی "سرجا" نیست.
اوضاع جسمی نه چندان "جور"
دانشگاه رفتن و نرفتنای "بدجور"
روحیه شدیدا ضعیف "ناجور"
افکار مریض "جورواجور"
این روزا هیچی "جور" نیست.
چسبیدن "ن" نفی به هر لحظه و اتفاق زندگی.
هیچ امیدی نمونده.نه تنها برای من، بلکه نسل من! :)))
هرروز از خونواده و اساتید و دوست و آشناهای غیر هم نسل خودت میشنوی "حق داری ولی ناامید نباش، تلاش کن، تو باید این اوضاع حاکمو درست کنی"
و اما بغض توی گلو و لبخند کج روی لب.به چی میخندیم؟!
به همه ی بیجاییا و ناجوریا.
فک کن بعدا در مورد نسل من بگن "نسلی که تر بود، نفس میکشید ولی به زور سوزوندنش!"
نسلی که توی چتی، به آیندشون میخندیدن.
پ.ن: تموم شدم.
درباره این سایت